تقریبا نزدیکای ظهر ادینه بود با استرس و تنش دوباره سعی کردم بهش پیام بدم و باهاش ارتباط بگیرم و سعی کنم ببینمش
خیلی تلاش کرد بفهمه چیکارش دارم اما هر جوری بود پیچوندم تا تحریکش کنم بیاد تا ببینمش بالاخره موفق شدمعصر جمعه ساعت تقریبا نزدیک به 6
قرار خیابان کارگر
اره رفتم برای دیدنش قلبم وحشتناک میزد نمیخواستم از دستش بدم نمیدونم چرا اما نمیخواستم
سوار ماشینش شدم دیگه نفهمیدم چی شد و چی گفتم و چی شن روز موعود...
ادامه مطلبما را در سایت روز موعود دنبال می کنید
برچسب : اولین,دیدار, نویسنده : barekatordibehesht بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 6 مهر 1396 ساعت: 2:46